Wednesday, August 12, 2015

به تخم‌مرغ‌های لعنتیش احتیاج داریم

« تمامی مصیبت‌های آدمی ریشه در این شر دارد که نمی‌تواند در اتاقش تنها بماند ». هربار که این جملۀ آقای پاسکال را می‌خوانم نمی‌توانم از این فکر رها شوم که اگر او در زمانۀ ما زنده بود و در اتاقش از طریق شبکه‌های اجتماعی به رغم تنهایی ارتباط با صدها نفر را تجربه می‌کرد، آن جملۀ نخستین را چگونه تغییر می‌داد؟
هیچ‌کس تنها نیست. این شعار قدیمی‌ترین اپراتور تلفن‌ همراه در کشور شاید ابراز مدرن یک آرزوی قدیمی انسانی باشد. برای آدمی، تنهاماندن در روزگاران دور، برابر نهاد مرگ محسوب می‌شد. هیچ‌کس نمی‌توانست دور از قبیله و جمع، بقای خویش را در دراز مدت ممکن کند. شاید ریشۀ هراس از تنهایی را بشود در چنین تجربۀ ناخوداگاه انسانی یافت، اگر تنها بمانی خواهی مرد. فناوری ارتباطات حالا به ما این نوید را می‌دهد که آنهایی که دور از هم هستند می‌توانند با یکدیگر در رابطه باشند. با شبکه‌های اجتماعی حالا می‌شود در تنهایی اتاقم، تنها نباشم. این میان اما نکته‌ای هست: نه فقط می‌توانم با کسانی که دورند، در ارتباط باشم که قادرم از کسانی که با آنها در رابطه‌ام، دور بمانم و هزینه‌های نزدیکی را نپردازم.
نزدیکی و صمیمیت، باطل‌السحر ترس تنهایی است. ما احتیاج داریم با دیگران در ارتباط باشیم تا بتوانیم خویش را با تصور پیوند، تسلا دهیم. با این وجود صمیمیت نیز هزینه‌های خود را دارد. وقتی به کسی نزدیک می‌شوی و برای شناختش زمان صرف می‌کنی،  امکان نزدیک شدن به ده‌ها نفر دیگر را از خودت سلب خواهی کرد. زمان کمیاب‌ترین کالای جهان مدرن است و فناوری نو به رغم تمام پیشرفت‌ها نتوانسته راهی برای گسترش آن بیست و چهار ساعت روزگار کهن بیابد. در مقابل اما گسترۀ امکانات ما نسبت به پیشینیان خود به شدت توسعه یافته است. ما نه فقط در بازار کالا که که در جهان روابط انسانی نیز به یمن فناوری، با بازۀ وسیعی از انتخاب‌ها روبروییم. صمیمیت، به زمان احتیاج دارد، زمان محدود است و ما مجبوریم بسیاری از انتخاب‌های وسوسه‌انگیز را قربانی این محدودیت کنیم. شبکه‌های اجتماعی شاید پاسخی به این تناقض باشند. لازم نیست برای ساختن یک رابطۀ عمیق وقت بگذاری تا تنها نباشی، به جایش می‌شود در همان زمان، ده‌ها ارتباط دوستانه را در سطح تجربه کرد. توهمی شیرین: انگار به برکت فناوری ما نه فقط بر جاذبۀ زمین، که بر محدودیت زمان هم چیره شده‌ایم.
صمیمیت همچنین نیازمند سپر بر زمین گذاشتن است، اجازه دادن به کسی تا به من نزدیک شود و مرا همان گونه که هستم ببیند. این هراس‌انگیز است زیرا که ما عموما خویش را دوست نداریم. برای چیره شدن بر این هراس دوست‌داشتنی نبودن، تصویری آرمانی از خود برساخته و به آن دل‌خوش کرده‌ایم. وقتی دیگران دورند این تصویر باورپذیرتر است اما نزدیکی، دست ما را روخواهد کرد:  من به آن زیبایی که می‌پنداشتی نیستم و تو لاجرم مرا دوست نخواهی داشت پس من باز به جزیرۀ تنهایی خود، تبعید خواهم شد. جهان مجازی این امکان را به ما داده تا خود را از نو خلق کنیم بی‌آنکه نیازی به نزدیکی منجر به شناخت باشد. در شبکه‌های اجتماعی ما خالقان فروتن خویشیم. من آن چیزی را به شما نشان می‌دهم که دلم می‌خواهد باشم، نه آن چیزی که واقعا هستم. آن دیگران مخاطب من هم به نوبۀ خود در همین کارند. گاهی فکر می‌کنم ما دسته‌جمعی در سرابی زیبا، غرق شده‌ایم و از یاد برده‌ایم دنیایی به ظاهر خالی از شر، در بطن خویش پرورانندۀ هولناک‌ترین شرارت‌هاست.
می‌خواهم بدون هزینه کردن زمان، صمیمیت را تجربه کنم، دوست دارم بی‌آنکه دیگران مرا بشناسند، به آنها نزدیک شوم. من کسی هستم که از کنج اتاق خود همه چیز را کنترل می‌کنم، اتاقی به مثابۀ مرکز جهان. اما اگر کسی از این قوانین نانوشته تبعیت نکرد چه؟ چه پیش می‌آید اگر کسی بخواهد مرا بیشتر بشناسد، دقیق ببیند یا کنترل من بر شرایط را به چالش بکشد؟  فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، برای این امر هم راه حل دارند. ما مجهز به دکمه‌های آن‌فرند، آن‌فالو، بلاک و فیلتریم تا بتوانیم از قلمروی مجازی بی‌مرز خود محافظت کنیم. این امکان کنترل کم‌هزینۀ همه چیز، به ما حس امنیت می‌دهد، می‌شود تجربه کرد بی‌آنکه نگران هزینه‌ها بود. خیال خام امنیت در اتاقی به تمامی شیشه‌ای.
و اگر ما همۀ این‌ها را می‌دانیم چرا هم‌چنان به حضور در شبکه‌های اجتماعی ادامه می‌دهیم؟ وودی آلن، آن اواخر فیلم آنی‌هال لطیفه‌ای می‌گوید تا فضای روابط را شرح دهد. مردی به نزد پزشک می‌رود و ادعا می‌کند برادرش دیوانه شده چون می‌پندارد مرغ است و هر روز تخم می‌گذارد. پزشک از او می‌پرسد چرا برادرش را برای درمان نمی‌آورد و مرد پاسخ می‌دهد چون به تخم‌مرغ‌هایش احتیاج دارم. حالا به گمانم این را می‌شود به حضور ما در فضای مجازی بسط دارد: ما به تخم‌مرغ‌های لعنتیش، احتیاج داریم.

این نوشته نخستین بار در ضمیمۀ کرگدن روزنامۀ اعتماد منتشر شده است.

No comments:

Post a Comment